یک قطره دلتنگی

نا گفته های من به تو

 


دیشب ساعت 3:10 دقیقه اینجا یه زلزله وحشتناک اومد . نمیدونم شدید بود یا به نظر من که خواب بودم شدید اومد. سبحان دیشب اصلا تو تختش نرفت و اومد تو تخت ما بین من و باباییش خوابید ولی دخترم تو اتاقش بود زلزله که تموم شد سبحان از جاش تکون هم نخورد به دخترم هم نگاه کردم خواب بود . گفتم خدا رو شکر بچه ها نفهمیدن بترسن که سبحان گفت : بابایی لِزله بودااا (به زلزله میگه لزله)

 

 

امروز مهلا از طرف مدرسه شون برا جشنواره ی قرآن انتخاب شده بود و منم صبح زود بیدار شدم داشتم لباساشو اتو میزدم که اومد و گفت مامان دیدی زلزله دیشب چه قدر شدید بود ؟؟!!! گفتم چرا هیچی نگفتی ؟؟ گفت : چی بگم دیگه زلزله بود تموم شد رفت .... (یه همچین بچه هایی دارم من ....)

[ دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 7:21 ] [ ناهید ] [ ]



سلام ... صبحت به خیر


آخه وقتی بیدار شدم نبودی رفته بودی ... میدونم مثل هر روز


ولی من هر روز وقتی بیدار میشم بی اخیار میگم ... سلام عزیزم صبحت به خیر


نمیدونم میدونی چه قدر دوست دارم ؟؟؟؟


حتما میدونی ... چون هر بار که از هم دلخور میشیم بازم عاشقانه همو...


دقت کردی ... ما نمیتونیم با هم زیاد قهر بمونیم ؟؟؟!!!!


پس بیا بیخودی از هم قهر نکنیم و دلخور نشیم


دوست دارم ... تو هم دوسم داری ... نمیتونی قایمش کنی


     

[ جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 10:30 ] [ ناهید ] [ ]

تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم ..
 
می خوام بگم تو دنیای منی ..
 
می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..
 
می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!
 
می خوام بگم شدی مجنون عشقم …
 
می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !
 
می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم ..
 
می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!
 
می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!
 
می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …
 
می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …
 
می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …
 
می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم …
 
می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..
 
می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!
 
می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !!
 

[ پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 18:35 ] [ ناهید ] [ ]